باید مرد باشی

مرد بودن سخت ترین کار دنیاست، درست مثل بیدار شدن از خواب در صبح روز های پاییزی که یکی از سخت ترین کار های دنیاست!

مرد که باشی همه دنیا از تو انتظار دارند، انتظارات بجا و نابجا! اما تو مردی باید خورد شوی و شکسته شوی و تکه تکه شوی اما دم نزنی! 
مرد که باشی دنیا و زمین و زمان برایت کوتاه میشوند، نیست میشوند، دیده نمیشوند! 
مرد که باشی روزها را سپری میکنی و وقتی به خودت می آیی که موهایت سفید شده و به گذشته فکر میکنی! 
مرد که باشی شبها برای فردایت برنامه ریزی میکنی، فکر میکنی، فکر میکنی، فکر میکنی! 
مرد که باشی باید مسئول باشی، بزرگ باشی، بچه نشوی، باید پدر باشی، بچه بازی نکنی، باید تکیه گاه باشی
باید شانه برای همدمت باشی، باید با طوفان درونت کوه آرامش اطرافیانت باشی
مرد که باشی باید بخوری و دم نزنی، باید بریزی توی خودت، مچاله شوی، خرد شوی، تکه تکه شوی اما دم نزنی!

مرد بودن سخت ترین کار دنیاست، آشوب که باشی، طوفانی که باشی،
باید مثل گردباد همه چیز را درون خودت قورت دهی تا مبادا آرامش و آسایش اطرافیانت بهم بریزد!
مرد که باشی نباید از مسئولیت شانه خالی کن، باید استوار باشی، محکم باشی، پدر باشی!
مرد که باشی باید مصمم باشی، پر قدرت باشی، پر انرژی باشی و همیشه امیدوار!

آری مرد بودن سخت ترین کار دنیاست،
باید مرد باشی تا هم خودت باشی و هم چیزی که دیگران میخواهند،
باید مرد باشی تا بدانی مرد بودن درست مثل مادر بودن، سختترین کار دنیاست!

زرنگ بازی

یه روز یه نفر میاد توی یه فروشگاه و به فروشنده میگه :
آقا من میخوام باهات سر 500 دلار شرط ببندم که میتونم از تهِ فروشگاهت با شیلنگ , آب بریزم توی این لیوانی که اینجاست ....

فروشنده میگه : باشه مشکلی نیست ...
یارو میره ته فروشگاه و شیلنگ آب رو باز میکنه و آبو میریزه به کل فروشگاه . همه جارو خیس میکنه و هیچی هم توی لیوان نمیریزه ...

فروشنده خوشحال میشه و میگه : تو باختی ... 500 دلارو رد کن بیاد .
یارو در حالی که داشت میخندید 500 دلارو داد به فروشنده ...
فروشنده گفت : چرا میخندی؟ تو الان 500 دلار باختی ...!!

یارو میگه : اونو میبینی اونور خیابون وایساده ؟ 
من با اون سرِ 10 هزار دلار شرط بستم که میتونم بیام توی فروشگاهت و همه جارو خیس کنم و هیچ دعوایی هم نشه ....
 و حالا شرطو بردم ...
 

سوتی های شنیدنی

با مريم و دوستاش رفتیم درکه ، عصری برگشتم خونه خسته ..
تا اومدم تو دیدم بابام عصبی گفت مگه تو قرار نبود ساعت 2 بری دنبال خواهرت بیاریش خونه
بعدم ماشین و بیاری در مغازه به من تحویل بدی ؟؟
تازه یادم افتاد !
گفتم بابا نفهمیدی چی شد که !!
از بیمارستان بم زنگ زدن گفتن یه آقایی تصادف کرده ، شماره شما تو لیستش هست ...
 رفتم دیدم حامد بدجور تصادف کرده و داشتن میبردنش اتاق عمل :(
مامانم گفت طفلی ، به بابا مامانش گفتی ؟
گفتم نه بابا اصلا موندم چطور بگم ، هنوز هنگم !
بابام گفت حامد ؟؟
همون رفیقت که باباش دبیر بود ؟ گفتم آره .. 
گفت همون که دانشگاه خودتون معماری میخونه ؟ گفتم آره .. 
گفت همون که قد بلندی داشت و چشمای روشن ؟ گفتم آره
گفت همون که قرار بود امروز بیاد اتو کد یادت بده الان نیم ساعته تو اتاقت منتظرته ؟؟

یه بار چند سال پیش تو متروی داخل شهر ، یه خانومی انواع جوراب و شورت و اینجور چیزا می فروخت ..
بلند بلند هم می گفت : جوراب رنگ پا ، جوراب مشکی ، شورت گنی ، ...
خلاصه توی اون شلوغی پشت سر هم محصولاتی که می فروخت رو اسم می برد....
معلوم بود کلی هم خسته ست ، دوباره ادامه داد :
خانومااا شورت رنگ پا دارم !!!
ینی اون لحظه کل واگن ترکیدن از خنده P:
تو اون گرما انبساط خاطری شد واسه مون ! =)))))))))

سوم راهنمایی بودم معدلم شده بود 15 میخواستم بریم خونه داییم. یه دختر دایی دارم هم سن خودم همیشه معدلش 20 همیشه ام سر این که هم سنم و معدلش بالا بود تو سری میخوردم.تو راه به مادرم گفتم اگه یوقت گفتن معدلش چند شده بگه 18.رسیدیم اونجا شانس گند ما یه بابا داریم ضد حال ولی همینجوری دوسش دارم بگذریم...دور هم بودیم که داییم گفت محمد جان معدلت چند شده؟؟؟ گفتم 18 یهو دیدم بابام بلند گفت: گه خوردی چرا دروغ میگی شدی 15.کل خونه ترکیدن از خنده...ینی تا 2ماه اون طرفا نرفتم

توی شهرمون یه سینما زدن به اسم سینما 5 بعدی حالا بگذریم که 3 بعد هم نمیشد، کلی ازش تعریف میکردن یه روز با چند تا دوستا گفتیم بریم ببینیم چطوره..
نشسته بودیم یه فیلم وحشتناک میدیدیم همراه با فیلم صندلی هم عقب جلو میشد، باد میومد و ...
به اینجا ختم نشد وسط فیلم یهو آب ریختن رو لباسمون چندتا فهش زیر لب به مسئولین سینما دادم و ادامه فیلم رو دیدم...
چند دقیقه ای گذشت آخرای فیلم بود یهو صندلی رفت عقب آب هم پاشید...
دقیقا ریخت توی خشتک شلوارم، من سر و صدا که این چه وعضشهههه دوستا هم همه خنده
فیلم تموم شد چراغا رو روشن کردن ردیف جلو که از شانس ما چندتا دختر بودن همه چششون توی خشتک من بود، منم دیگه نمیدونستم چیکار کنم داد و هوار با مسئول سینما که آقا بیا ببین، بیا ببین کجامو خیس کردین، آبرومو بردین جلو همه :)))
 

دوست داشتی بخند

از صبح تا شب يه دونه زنگم نمي خوره موبايلم ...
بعد همينکه ميرم دستشويي :
4 تا از کمپاني هاي بزرگ براي استخدامم زنگ زده بودن ... ! :|
از امور دانشجويي هاروارد براي بورسيه تحصيلي ... ! :|
سازمان سنجش براي نتيجه کنکور سال پيش ... ! :|
معلم ابتداييم واسه دادن جاييزه اي که مامانم واسم خريده بود ... ! :|
مشترک گرامي اگر در دستشويي نبوديد برنده جايزه بانک ملت ميشديد ... ! :|
ترجيح ميدم ازين به بعد ايزي لايف ببندم ...

پاسخ منطقی اکثر پدرهای ایرانی درمقابل اجازه گرفتن فرزندانشان برای انجام کاری:
1) اگر قبلا کسی آن کار را انجام نداده باشد:
آخه کی تاحالا همچین غلطی کرده که تو میخوای بکنی؟
2) اگر قبلا کسی آن کار را انجام داده باشد:
حالا هرکی هر غلطی کرد تو هم باید بکنی؟

عکس العمل خانم ها در مواقع مختلف:
شوهر دير از سر کار مياد
زن: معلوم نيست با کدوم دختري بوده
شوهر زود مياد
زن: کار نميکنه که
شوهر گرسنه است
زن: کارد تو شکمش بخوره
شوهر سير است
زن: معلوم نيست با کي کوفت کرده لامصـــب
شوهر ميره خونه مامانش
زن: فقط به فکر مامانشه
شوهر ميره خونه ي مادر زن
زن: باز دوباره رفتي يه جا تلپ بشي
شوهر ماشين ميخره
زن : فقط بلده واسه اين چيزا پول خرج کنه
شوهر ماشين نداره
زن: گداي خسيس يه ماشين نميخره :|
و این داستان ادامه دارد...

راهکارهای افزایش جمعیت در ایران :
.
.
1- تعطیلی شرکت سایپا!
2- منحل نمودن هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران!
3- کنسل کردن اردوهای راهیان نور!
4- لغو تمامی پروانه های ساخت و ساز و گود برداری

بَ رَ بَ بَ ...
.
.
.
.
همون برو بابای خودمونه !!!
اینو در پاره مواقع با دهنی کج ، واسه تضعیف روحیه طرف بکار میبر



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , aftabpnu.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com